{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
افتخار، بوقلمون صفت است و وانگهي اگر در آن دقيق شويد، كم ارزش؛ هرگز با تلاشي كه كرده ايد برابر نيست و يا آن لذتي كه به شما مي بخشد محصول خودش نيست، بلكه اين تلاش است كه افتخار را ارزش مي بخشد.
جماعت درس خوانده ي باسواد آنقدر افراط مي كنند و گندش را بالا مي آورند كه افتخار و شرف نابغه را لكه دار مي كنند؛ دقيقاً به همان صورت كه ايمان به مقدسات به جهل و خرافه پرستي ابلهانه بدل مي گردد.
استعداد بشر همواره با محدوديت روبه رو است و هيچ كس بدون داشتن برخي ضعفها نمي تواند نابغه گردد؛ اين ضعفها حتي مي تواند محدوديت هاي ذهني باشد
اينكه مغز بايد نوكر و كارگر شكم باشد در حقيقت عقيده ي آن كساني است كه نه حاصل دسترنج خود را مي خورند و نه به سهم خود قناعت مي كنند
نابغه همنشين خود را فراموش مي كند و بي توجه به اينكه آيا وي سخنان او را مي فهمد يا نه، چنان به حرف زدن ادامه مي دهد كه گويي كودكي با عروسكش سخن مي گويد
يك اثر بزرگ و فوق العاده و اصيل فقط آنگاه خلق مي شود كه مؤلفش افكار، روش و عقايد معاصرانش را ناديده بگيرد
هر اندازه هم كه آيندگان، نويسنده اي را بزرگ و ستودني و آموزنده بيابند باز هم در زمان حياتش در چشم معاصران، ضعيف و زبون و بي مزه مي آيد.
خواندن زندگينامه يك فيلسوف به جاي مطالعه ي آثارش مانند ناديده گرفتن يك نقاشي و توجه به ساخت قاب آن است
ارزش آثار نابغه چنان است كه در ميان همه ي مردان تنها او مي تواند چنين تحفه اي به جهان پيشكش كند
آنها كه از ميان اكثريت بيرون مي آيند، آنها كه نابغه نام مي گيرند، تنها آنان والايان حقيقي نوع بشرند.
نابغه در خود دانش شادي و لذتي مي يابد؛ در تحليل هر مسئله، در هر انديشه ي باريك، چه از آن خود وي باشد و چه از آن غير.
آن كه مي خواهد كارهاي بزرگ انجام دهد بايد چشم به آيندگان بدوزد و با عزم راسخ براي نسلهاي در راه فعاليت كند
دانشمند آن است كه چيزها آموخته؛ نابغه كسي است كه از وي چيزي مي آموزيم كه خود هرگز از كسي نياموخته است
نبوغ، خود به تنهايي به همان اندازه قادر است انديشه هاي ناب توليد كند كه يك زن به تنهايي مي تواند طفلي به دنيا آورد. شرايط بيروني بايد نبوغ را بارور سازند و نقش پدر را براي فرزندش ايفا كنند
هرگز نگذاريم هيچ چيزي زندگي فكري ما را متوقف سازد، هرچند ممكن است طوفان بي امان جهان محيط ما را آشفته سازد و در هم ريزد.
هر يك از اميال و افكار، در مدتي كه حضور داشته تاثير خود را بر چهره [ انسان ] به جا گذاشته است
افتخار، بوقلمون صفت است و وانگهي اگر در آن دقيق شويد، كم ارزش؛ هرگز با تلاشي كه كرده ايد برابر نيست و يا آن لذتي كه به شما مي بخشد محصول خودش نيست، بلكه اين تلاش است كه افتخار را ارزش مي بخشد.
جماعت درس خوانده ي باسواد آنقدر افراط مي كنند و گندش را بالا مي آورند كه افتخار و شرف نابغه را لكه دار مي كنند؛ دقيقاً به همان صورت كه ايمان به مقدسات به جهل و خرافه پرستي ابلهانه بدل مي گردد.
استعداد بشر همواره با محدوديت روبه رو است و هيچ كس بدون داشتن برخي ضعفها نمي تواند نابغه گردد؛ اين ضعفها حتي مي تواند محدوديت هاي ذهني باشد
اينكه مغز بايد نوكر و كارگر شكم باشد در حقيقت عقيده ي آن كساني است كه نه حاصل دسترنج خود را مي خورند و نه به سهم خود قناعت مي كنند
نابغه همنشين خود را فراموش مي كند و بي توجه به اينكه آيا وي سخنان او را مي فهمد يا نه، چنان به حرف زدن ادامه مي دهد كه گويي كودكي با عروسكش سخن مي گويد
يك اثر بزرگ و فوق العاده و اصيل فقط آنگاه خلق مي شود كه مؤلفش افكار، روش و عقايد معاصرانش را ناديده بگيرد
هر اندازه هم كه آيندگان، نويسنده اي را بزرگ و ستودني و آموزنده بيابند باز هم در زمان حياتش در چشم معاصران، ضعيف و زبون و بي مزه مي آيد.
خواندن زندگينامه يك فيلسوف به جاي مطالعه ي آثارش مانند ناديده گرفتن يك نقاشي و توجه به ساخت قاب آن است
ارزش آثار نابغه چنان است كه در ميان همه ي مردان تنها او مي تواند چنين تحفه اي به جهان پيشكش كند
آنها كه از ميان اكثريت بيرون مي آيند، آنها كه نابغه نام مي گيرند، تنها آنان والايان حقيقي نوع بشرند.
نابغه در خود دانش شادي و لذتي مي يابد؛ در تحليل هر مسئله، در هر انديشه ي باريك، چه از آن خود وي باشد و چه از آن غير.
آن كه مي خواهد كارهاي بزرگ انجام دهد بايد چشم به آيندگان بدوزد و با عزم راسخ براي نسلهاي در راه فعاليت كند
دانشمند آن است كه چيزها آموخته؛ نابغه كسي است كه از وي چيزي مي آموزيم كه خود هرگز از كسي نياموخته است
نبوغ، خود به تنهايي به همان اندازه قادر است انديشه هاي ناب توليد كند كه يك زن به تنهايي مي تواند طفلي به دنيا آورد. شرايط بيروني بايد نبوغ را بارور سازند و نقش پدر را براي فرزندش ايفا كنند
هرگز نگذاريم هيچ چيزي زندگي فكري ما را متوقف سازد، هرچند ممكن است طوفان بي امان جهان محيط ما را آشفته سازد و در هم ريزد.
هر يك از اميال و افكار، در مدتي كه حضور داشته تاثير خود را بر چهره [ انسان ] به جا گذاشته است
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}